hc8meifmdc|2010A6132836|BehboudFroshgahWebSite|tblnews|Text_News|0xfdfff4f1020000004316000001000200
بررسی تجارب شرکتهای ایرانی در زمینه اجرای مدلهای INQA/EFQM
و ارایه راهکارهای لازم
دکتر حیدر امیران
عضو هیأت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی
مدیرعامل شرکت
مشاورین کیفیتساز
چکیده :
در این مقاله، تجارب و یافتههای
شرکتها و سازمانهای ایرانی در زمینه اجرای مدلهای تعالی سازمانی EFQM و INQA مورد بررسی
قرار گرفته و ضمن تحلیلهای علت و معلولی، راهکارهای
اجرایی مناسب با آنها تشریح میگردد.
1- مقدمه
سازمانهای ایرانی، در مسیر رشد و ارتقاء توانمندیهای کیفی و سازمانی خود به مرحلهای رسیدهاند که از آن بعنوان تعالی سازمانی (Business
Excellence) یاد میشود. بیشک، بررسی تجارب سازمانهای پیشرو، در این زمینه و
مطالعه نتایج تلخ و شیرین آنها در این فرآیند، میتواند کمک بسیار شایان توجهی
به بقیه سازمانهایی که در این مسیر گام برداشتهاند بنماید. این مقاله، تحلیلی بر تجارب شرکتهای ایرانی در زمینه اجرای
مدلهای EFQM و جایزه ملی کیفیت ایران (INQA) است.
2- خلاصه
در این مقاله، بطور اجمالی، وضعیت و شرایط سازمانهای
ایرانی در زمینه اجرای مدلهای تعالی سازمانی مبتنی بر مدلهای EFQM و INQA تشریح میگردد.
نکته مهم ارزیابی تحلیلی سازمانها در اجرای این مدلها و بررسی نقاط قوت و
ضعف آنها در اجرای هریک از حوزههای مرتبط است.
3- تعاریف اولیه
در این مقاله، تعاریف زیر مورد استفاده قرار گرفته
است.
3-1- تعالی سازمانی : تعالی سازمانی یعنی حفظ و استمرار بقاء سازمان از
طریق کسب سودآوری روبه رشد و تأمین رضایت مشتری
3-2- INQA : منظور جایهز ملی کیفیت ایران میباشد.
4- آینده و مسیر
حرکت تعالی سازمانی
برتری سازمانی تابع شرایط خاص، فرهنگ، محیط داخلی و
خارجی و کسب و کار، ویژگی نیروی انسانی سازمان، نقاط قوت و ضعف و فرصتها و
تهدیدهایی است که سازمان را دربرگرفته است. در یک کلام، مسیر برتری و تعالی
سازمانی شناسایی، تشخیص، توسعه و گسترش و شبیهسازی ژن موفقیت در یک سازمان است.
اما، آیا این ژن باید در میان نیروی انسانی باشد، یا در میان مدیریت، فرآیندهای
سازمان باید واجد این ژن باشند یا خطمشیها و راهبردها، باید از شرکاء و تأمین
کنندگان برتر بهره جست یا سهامدارانی برتر و متعالی داشت؟ واقعیت آن است که پاسخ
مشخص و روشنی به این سئوالات نمیتوان داد. ادعای همه مدلهای برتری و تعالی
سازمانی شناسایی به موقع و مؤثر عارضهها و بیماریهای پنهان و پیدایی است که
سلامت و صحت سازمان را در خطر قرار میدهد و یا آنرا تهدید میکند. اما، آیا این
مدلها دارای این امکان و توان هستند؟
اشاره به این موضوع ضروری است که در میان مدلهای
برتری و تعالی سازمانی و مدلهای عارضهیابی، جوایز کیفیت از نظر اولویت و کارایی
در ردیف آخر و ضعیفترین هستند. و درحال حاضر برتری سازمانی و موضوع عارضهیابی
سازمانی جزء موضوعات مهمی است که مدنظر همه دانشمندان و فرهیختگان سازمانی قرار
گرفته است. و در نیل به این هدف است که در همه مدلها و الگوهای موجود مورد توجه
قرار گرفتهاند. از سوی دیگر، توجه به مسیر نیل به الگوهای برتری و سرآمدی سازمانی
و تعریفی که از این مفاهیم ارایه شده بسیار جالب است.
در این مورد با نگاهی به تصویر زیر میتوان دریافت که
نیت و قصد اصلی مدلهای برتری و سرآمدی سازمانی ایجاد تغییرات ساختاری و رفتاری در
سازمان است. بی شک در این مورد باید توجه داشت که سازمان زمانی میتواند شهد شیرین
برتری را بچشد که طبق مندرجات تصویر شماره 1 بتواند الگوهای رفتاری و ساختاری خود
را بهبود بدهد. اما به زعم اینجانب، این الگوها را میتوان در سه سطح فردی،
سازمانی و محیطی (کشوری) درنظر قرار گرفت. (درست همانطور که در جدول شماره 1 آمده
است).
در این مورد طبق جدول شماره 1 مبانی و تعاریف برتری و سرآمدی را میتوان
درسه سطح فردی، سازمانی و محیطی تعریف کرد.
حال با نگاهی به مندرجات تصویر شماره 1 ملاحظه میکنید که برتری سازمانی
مرهون حرکت و برتری در دو بعد رفتاری و ساختاری (سازمانی ـ سیستمی) است. در این
میان آنطور که در تصویر فوق مشخص ست سازمان باید بعد از اجرای یکی از مدلهای کیفیت
(سیستمهای کیفیت)، به موازات مطرح شدن سیستمهای جدید در پی یکپارچهسازی این
سیستمها برآید و مثلاً اقدام به اجرای سیستمهای یکپارچه مدیریت بنماید. در این
اثناء انجام دو کار مهم زیر ضروری است :
ـ تعالی فرآیندها (Process Excellence)
ـ تلاش برای ایجاد فرهنگ تحلیلی و علمی کیفیت در سازمان
در موارد فوق باید گفت که تعالی فرآیندها تلاشی
پایدار و مستمر برای بهینهسازی عملکرد فرآیندها براساس چهار گروه شاخصهای
کارایی، اثربخشی، بهرهوری و سودآوری است. و فرهنگ تحلیلی و علمی کیفیت نیز آموزش
ابزارها و تکنیکهای بهبود کیفیت به کارکنان سازمانهای ایرانی برای استفاده از
روشهای علمی و تحلیلی جهت مواجهه با مسائل و مشکلات است. که از همه مهمتر، استفاده
از نگرشهای علت و معلولی در تشریح، بیان و تحلیل مسایل موجود در سازمانها و یا
مطلوب نبودن شرایط آنها است. توجه به این نکته ضروری است که تبدیل ذهن کلگرای ما
ایرانیان به یک ذهن جزءگرا و علمی و تحلیل گرایانه لازمه موفقیت ما در
استفاده حداکثر از فوائد نگرشهای کیفیت است.
پس از اجرای IMS، موضوع بعدی تعالی / برتری سازمانی است که
به خوبی در تصویر شماره 1 نشان داده شده است. در مرحله تعالی / برتری سازمانی،
سازمان میبایست دارای دو خصیصه و ویژگی مهم باشد. در بعد ساختاری تبدیل به
سازمانی بشود که به تعالی فرآیندها نایل آمده است و دایماً آنها را در وضعیت بهبود
و سرآمدی قرار داده است. و در بعد رفتاری نقش یک سازمان یادگیرنده را ایفاءنماید. سازمانی که از همه وقایع مثبت و منفی خود یاد میگیرد و آنرا لازمه
تطابق و هماهنگی هرچه بیشتر خود با محیط دایماً درحال تغییر امروزی مینماید.
4-1- آیا
مدلهای برتری سازمانی ابزارهای جادویی هستند ؟
تجربه نشان میدهد که در اجرای مدلهای برتری سازمانی،
دو محدودیت اساسی یعنی محتوای مدل و روش اجرایی آن مشاهده میشود. در مدلهای
تعالی سازمانی شما با تئوریها و نظریهها مواجه نیستید. از اینرو میتوانید هر
طور که خواستید و یا مایل بودید مدل را اجرا کنید. بصورت خیلی ساده به نظر میآید
که مدل برتری سازمانی دارای منطقی قابل قبول و پذیرفتنی است. این منطق میگوید که
نتایج هر سازمان (شامل نتایج کارکنان، مشتری، جامعه و عملکرد) از طریق اجرای مؤثر
توانمندسازها (یعنی رهبری، خط مشی و راهبرد، فرآیند، کارکنان و شرکاءو منابع) حاصل میشود.
مدل ناخودآگاه مثل سیستمهای کیفیت (از قبیل ISO 9000) بدون
پرداخت به چگونه و چگونگی به ما میگوید که چه چیزهایی را اجرا کنیم تا به تعالی و
سرآمدی برسیم. اما، آیا میتوان در یک خودارزیابی و یا ارزیابی برای دریافت جایزه
ارتباطی سازنده و مؤثر بین توانمندسازها و نتایج ایجاد کرد؟ آیا میتوانیم به
سازمانها 100% اطمینان بدهیم که پس از شناسایی نواحی بهبود و یا عارضهیابی، بدون
هیچگونه شک و تردیدی به اجرای برنامههای اصلاحی ناشی از خودارزیابی و بکارگیری
مدل بپردازند.
تجارب و یافتههای موجود در دنیا نشان میدهد که لزوماً سازمانهایی که از
مدلهای برتری و تعالی سازمانی استفاده کردهاند نسبت به آنهایی که از این مدلها
بهره نگرفتهاند جلوتر نبودهاند. زیرا ممکن است سازمان علیرغم ادعاهای اولیه مبنی
بر لزوم انجام خودارزیابی و شناسایی نواحی بهبود و تعریف اقدامات اصلاحی مدتها
بگذرد و از این چرخه خارج نشود. تأکید زیاد روی مدل و تلاش برای مقایسه کامل
سازمان با مدل گمراه کننده است. آنچه که مهم است این است که سازمان باید با بررسی
و تحلیل فعالیتهای خود واجد ارزش بودن یا نبودن این فعالیتها را شناسایی و آنها را
تحلیل نماید. از خود بپرسید چه کاری در سازمان تعریف شده و انجام میدهید و چرا؟
دنبال این نباشید که چقدر با حوزهها و معیارهای مدل تطابق دارید و یا چند امتیاز
گرفتهاید. فراموش نکنید که هدف اصلی بهتر، مؤثرتر، کارآمدتر شدن و بهرهورتر شدن
سازمان شما است. باید ببینیم و درک کنیم که کارها چگونه انجام میشوند. این نکتهای
است که در ابتدای راه باید همگی به آن توجه کنیم. در واقع همه این حرکتها چیزی
نیست جزء مهندسی مجدد فرآیندها و فعالیتها. و این مهندسی مجدد زمانی ضرورت مییابد
که عملکرد افت نماید و وقتی عملکرد افت کرد قطعاً فعالیتها و امور اجرایی دچار
بیماری شدهاند که باید سریعاً سراغ درمان آنها رفت. در غیر اینصورت شما هیچگاه از
سیکل خودارزیابی، تعریف نواحی بهبود و تعریف اقدامات اصلاحی و مجدداً خودارزیابی،
تعریف نواحی بهبود و تعریف اقدامات اصلاحی بیرون نخواهید آمد. با نگرشی سیستمی به
سازمان و اینکه علت و معلولهای موجود چیست و نقش و تأثیر آنها بر روی یکدیگر چیست
میتوان به عمق موضوعات نفوذ کرد.
نکته مهم در استفاده از مدلهای برتری و سرآمدی
سازمانی، توجه به این موضوع است که سازمان بعنوان یک سیستم و براساس اصول مرتبط با
آن عمل میکند. سیستمی که همه اجزاء آن به هم وابستهاند و روی یکدیگر تأثیر
متقابل دارند. سعی کنید سازمان را از دیدگاه ذینفعان و مشتریان آن ببینید. مثلاً
ببینید مشتری، شما را براساس عواملی مثل قیمت، زمان و هزینه و کیفیت چگونگی میبینید.
سپس نتیجه را با آنچه که انتظار دارید تحلیل و مقایسه کنید. از اینرو، آنچه که از
اهمیت اساسی برخوردار است تحلیل سازمان بعنوان یک سیستم و موجود زنده است. موجود
زندهای که در برابر هر نوع تغییر و یا ورود و خروج هر عامل هرچند کوچک و ریز
واکنش حساس و دقیقی نشان میدهد.
5- چند توصیه و
یادآوری در اجرای مدلهای تعالی سازمانی
·
نمیتوان سازمانهای ایرانی را رشد داد، مگر آنکه افراد آن رشد کنند.
·
نقش مدیران ارشد در سازمانهای ایرانی بسیار تعیین کننده و مهم است. در
واقع همه به آنها نگاه میکنند.
·
دلایل، عوامل و حرکتهای انگیزشی نیروی انسانی ایرانی برای مشارکت آنها در
برنامههای بهبود بسیار پیچیده و متفاوت است.
·
حتی اگر یک سازمان موفق به دریافت جایزه کیفیت هم بشود، هیچ تضمینی وجود
ندارد که بقاءو رشد آن سازمان تضمین شود.
·
تعالی و برتری سازمانی لزوماً از طریق تطبیق صد درصد با یک مدل خاص و معین
فراهم نمیشود.
·
حداقل پیشنیازهای برتری سازمانی تجهیز به ابزارهای نوین و ایجاد ارزش
افزوده مناسب برای مشتری و سازمان است.
·
هرگز چیزهای مهم را فدای چیزهای کم اهمیت نکنید.
·
تمرکز کسب و کار خود را بر فعالیتهایی متمرکز کنید که ارزشمند و ضروری
است.
·
سازمان با پیش رفتن در مسیرهایی که برای خود تعیین کرده است به برتری میرسد.
·
هنگام استفاده از مدلهای برتری سازمانی نتایج را بعنوان پاسخ تلقی نکنید،
زیرا آنها پاسخ نیستند بلکه برداشتاند.
·
برتری سازمان در گرو هماهنگی با چالشهای محیط کار میسر است.
·
سازمان باید آموختن در حین حرکت را بیاموزد. زیرا حرکت هیچگاه از حرکت
بازنخواهد ایستاد.
·
سازمانها باید از آنهایی که راه انجام بهتر کارها را میدانند یاد
بگیرند.
·
برتری سازمان در این نیست که هیچ ضعفی نداشته باشد، ضعف واقعی سازمان
هنگامی است که از توانمندی واقعی خود بهره نگیرد.
·
سازمان برتر، سازمانی است که در رقابت برتر باشد، بعلاوه برتری سازمانی در
آینده بر پایه برتری در همکاری و تعامل با ذینفعان است.
6- زیرساختهای
لازم برای اجرای مفاهیم تعالی سازمانی در شرکتهای ایرانی
در این قسمت به برخی از شرایط و زیرساختهای لازم برای اجرای مفاهیم
مدلهای تعالی سازمانی در شرکتهای ایرانی اشاره میکنیم (جدول شماره 2) :
در اینجا باید تأکید شود، که چنانچه از یک نگرش
سیستمی در تحلیل وقایع و موضوعات شرکت بهره بجوئیم، قطعاً دیر یا زود به این نتیجه
خواهیم رسید که تنها و تنها با اتکاء به خودارزیابی با یکی از روشهای سرآمدی
سازمانی نمیتوان سرآمدی سازمان را تضمین کرد. بدین ترتیب در تصویر شماره 2 میتوان
مراحل سادهای از اجرای مدل برتری و سرآمدی سازمانی را در شرکتهای ایران مشاهده
کرد :
اما باید گفت که متأسفانه طبق تجربه نویسنده، نقاط
ضعف و موانع عدیدهای موجود دارد که توان سازمانهای ایرانی را در کسب موفقیتهای
درخشان برای بهرهوری و استفاده از مدلهای بهبود و تحوّل ازجمله مدلهای برتری
سازمانی را با محدودیت اساسی مواجه کرده است. در این مورد میتوان به مندرجات
تصویر شماره 3 مراجعه کرد. همانطور که این تصویر نیز نشان میدهد عملاً محدودیتهای
عمده مربوط به بهرهگیری از مباحث تحوّل سازمانی در سازمانهای ایرانی بسیار زیاد و
درعین حال جدی و تعیین کننده هستند.
6-1- آفت مدلهای برتری و سرآمدی سازمانی
بزرگترین آفت مدلهای برتری و سرآمدی سازمانی و اجرای
آنها در سازمانهای ایرانی، عدم وجود زمینههای مناسب برای اجرای اقدامات اصلاحی (Action Plans)هایی است که
بعد از گزارش خودارزیابی تهیه و فهرست میشوند. از سوی دیگر، شناسایی غیر دقیق این
اقدامات و یا جابجا شدن اولویت و تأثیر آنها در حل مشکلات سازمان آفت و خطر بزرگ
بعدی است که ممکن است ما را نسبت به این مدلها بدبین نماید. پس اجرای مدل و
استفاده از کلیه رهنمودها و ویژگیهای آن خیلی مشکلتر از انجام یک خودارزیابی و
پیدا کردن فرصتهای بهبود است. و به زعم اینجانب این بزرگترین مسئله ما در تحوّل و
نیل به بهبود مورد نیاز برای حفظ و بقاء سازمانهای ایرانی است. از اینرو، میبایست
هنگام اعمال اقدامات اصلاحی آنها را در دو دسته اقدامات اساسی و عمده و اقدامات
جزئی و یا اصلاحی طبقهبندی نمود. نوع اول اقدامات، اقداماتی است که ما از آنها
بعنوان مهندسی مجدد فرآیندها یاد میکنیم. ولی بهبود مستمر و اصلاح تدریجی جزءاقداماتی است که بصورت جزئی، مجزاء از هم و پروژه به پروژه قابل اجرا است.
این بهبود همان بهبود مستمر فرآیند است.
از اینرو، تعیین اینکه براساس گزارشات خودارزیابی، چه
نوع تحوّلی را (BPR یا CPI) باید طراحی و اجرا کرد مسئلهای بسیار مهم و تعیین کننده است. به زعم
اینجانب، استفاده از BPR
یا CPI به شدت تابع دو عامل اساسی یعنی سیستمهای موجود در
سازمان و سطح مطلوب تغییرات و تحوّلات لازمی است که باید در سازمان اعمال شود.
و این موضوعی است که اغلب متأسفانه از نظر ما
ایرانیان دور مانده است. بطوریکه در جائیکه لازم بوده مهندسی مجدد فرآیند انجام
بدهیم بیشتر از نگرش بهبود مستمر استفاده کردهایم (ضربالمثل معروف خانه از پایبست
ویران است خواجه اندر...) و در جائیکه امکان یا ضرورت اعمال بهبود مستمر بوده به
مهندسی مجدد فرآیندها روی آوردهایم.
لذا، به اعتقاد اینجانب پیش نیاز استفاده از مدلهای
برتری سازمانی تعیین سطح بلوغ سازمانی، تعیین منحنی عمر سازمان و نیز توجه به
مطالب فوق است. این موضوع به خوبی در تصویر شماره 6ـ4 نشان داده شده است.
همانطور که در تصویر نشان داده شده است، پاسخ به این
سئوال که واقعاً کی باید CPI و کی باید BPR اعمال کرد خود یکی از ویژگیها و معیارهای
برتری سازمانی است. اما آنچه که از تصویر مشخص و مسلم است آن است که در شرایط سهگانه
زیر اقدامات اصلاحی ما جوابگو نبوده و با شکست مواجه میشوند. و خوانندگان محترم
میدانند که ما ایرانیان چقدر در مقابل تلخکامیهای تجربه شده برای تحوّلات
سازمانی انفعالی برخورد میکنیم. و فقط خدا نکند که یک ابزار یا یک تکنیک به نتیجه
نرسد آنگاه از بیخ و بن منکر و مخالف آن مدل میشویم. شرایط سهگانه عدم موفقیتآمیز
بودن حرکتهای تحوّل و اجرای اقدامات اصلاحی در سازمانها عبارتست از :
1ـ لزوم اعمال تغییرات اساسی و عمده در شرایطی که در سازمان یک ساختار سیستمی
وجود ندارد.
2ـ لزوم اعمال تغییرات اندک و جزئی در شرایطی که در سازمان سیستمهای
متعددی اجرا شده و ارتباطات سیستمی بین ارکان سازمان برقرار شده باشد.
3ـ وجود پیچیدگی اندک سیستمی در شرایطی که ارتباطات سیستمی بین اجزاء
سازمان برقرار است.
از سوی دیگر، با نگاهی به تصویر درمییابیم که مهندسی مجدد فرآیندها تنها
و تنها در شرایطی سودمند و مفید فایده خواهد بود که دو حالت زیر در سازمان وجود
داشته باشد.
حالت اول : لزوم اعمال تغییرات زیاد و اساسی در مواقعی که
ارتباطات سیستمی قوی در سازمان ایجاد شده است.
حالت دوم : وجود پیچیدگی سیستمی در سازمان در مواقعی که
ارتباطات سیستمی قوی در سازمان وجود دارد.
حال آنکه بهبود مستمر فرآیند باید در شرایط زیر طراحی و اعمال شود :
شرط اول : نیاز به تغییرات اندک در حالتی که ارتباطات سیستمی
قوی در سازمان وجود ندارد.
شرط دوم : وجود پیچیدگی زیاد سیستمی در حالتی که ارتباطات
سیستمی قوی در سازمان وجود ندارد.
شرط سوم : وجود پیچیدگی کم سیستمی در حالتی که ارتباطات سیستمی
قوی در سازمان وجود ندارد.
از اینرو، طبق تصویر شماره 4 مشخص است که بهبود مستمر فرآیند در مواقعی
کارساز است که ارتباطات قوی سیستمی (یکپارچه شدن اجزاء تشکیل دهنده سازمان) بوقوع
نپیوسته باشد.
حال با آنچه که در فوق آمد، آیا دلیل عدم موفقیت ما در اجرای برنامههای
تحوّل سازمانی بر شما خواننده گرامی آشکار نشده است. خوشحال خواهم شد که نظرات شما
را در این مورد دریافت نمایم.
آفت بعدی که رفتارها و اقدامات تعالی جویی سازمانهای ایرانی را تهدید میکند
مشخص نبودن حوزه و عناصر تشکیل دهنده این نوع حرکتهای تعالی خواهی است. به زعم ما
توجه به حداقل عناصر زیر و تبیین متوازن آنها، لازمه موفقیت حرکتهای تعالی خواهی
در ایران است (به تصویر شماره 5 نگاه کنید).
7- برای اجرای
مدلهای تعالی سازمانی از کجا شروع کنیم
شاید این اولین سئوالی باشد که شرکتها و سازمانهای ما
با آن مواجه هستند. واقعاً باید از کجا شروع کرد؟ اگر نگاهی به وضعیت شرکتهای
ایرانی بکنیم درمییابیم که معمولاً حرکتهای کیفیتخواهی آنها ریشههای متعددی
داشته است. این ریشهها عبارتند از :
تقریباً در اکثر حالات فوق، پیشقدمان حرکتهای کیفیتخواهی
شرکتهای ایرانی تعداد معدودی از مدیران و کارشناسانی بودهاند که صرفنظر از ریشههای
ذکر شده در بالا، به لزوم انجام چنین حرکتهایی ایمان آوردهاند و مترصد آن بودهاند
که در راستای تحوّل سازمانهای متبوعه خود عمل نمایند.
اما، آنچه که مهم است ورود به مباحث کیفیتخواهی یک
حرکت تکاملی و تدریجی است که سازمان باید با تمام وجودش توان جذب و پذیرش آنرا
داشته باشد. که در این مورد تعیین سطح بلوغ سازمان و آمادگی آن برای اجرای مفاهیم
کیفیتخواهی در ابعاد ساختاری و رفتاری بسیار ضروری و حیاتی است. چرا که اغلب در
سازمانهای ما، این نوع حرکتها تبدیل به یک موج فراگیر و گسترده نمیشود. و دقیقاً
به همین خاطر، رفته رفته صدای تحوّل خواهان و تحوّل جویان نیز رو به خاموشی میگراید.
بسیارند مدیرانی که با انرژی و علاقه بسیار در پی تحوّل سازمانی بودهاند، اما به
واسطه فراهم نبودن بنیانهای رفتاری و فکری در میان همکاران خود مأیوس و نا امید
گذران روز میکنند و بسیارند کارکنان فرهیختهای که نتوانستند صدای خود را به گوش
مدیران و همکاران خود برسانند و آنها را با خود همراه سازند. به راستی ایجاد تحوّل
و مدیریت تحوّل یکی از چالشهای اساسی سازمانهای ایرانی است.
از اینرو، اولین حرکت و نقطه شروع آن است که از خود
بپرسیم واقعاً در حال حاضر سازمان در چه حدی از بلوغ قرار دارد. و آیا زمینه پذیرش
ایدههای برتریخواهی و تعالیجویی را دارد. به زعم اینجانب مشکل در عدم اطلاع ما
ایرانیان از تکنیکها و ابزارهای نوین کیفیت و تعالیخواهی نیست. مشکل ما عمدتاً از
عدم امکان اجرای این مفاهیم حتی در حد ساده آن مثل سیکل PDCA، نمودار علت و معلول و ... نشأت میگیرد.
آنچه که بارز است قوی بودن توان تئوریک و علمی ما و ضعیف بودن توان عملی و اجرایی
ما است. در این مورد تعیین اینکه سازمان از نظر رفتار سازمانی و سیستمی در چه سطحی
از بلوغ قرار دارد بسیار مهم و تعیین کننده است. این موضوع واقعاً در حرکتهای ما
فراموش شده است. و این احساس عمومی در میان همه ما وجود دارد که در مسیر تکاملی
مفاهیم و نگرشهای کیفیت همه سازمانها میتوانند مشارکت و حضور داشته باشند.
مثلاً همه معتقدند که میتوانند در فرآیند جایزه ملی کیفیت مشارکت داشته باشند.
حال آنکه اگر این جایزه را مرحله کاملتر مباحث کیفیت بدانیم، آیا نباید از وجود
پیش شرطهای آن در سازمان خود اطمینان حاصل نمائیم..
ضعف و قوت نگرش سیستمی سازمانهای ایرانی را میتوان
در مندرجات جدول شماره 3 نشان داد. نباید فراموش کرد که بیشک اگر یک سازمان در
مرحله پنجم این جدول نباشد، قاعدتاً مدل تعالی سازمانی را هم که اجرا نماید آن مدل
نمیتواند برای سازمان معجزه کند.
در این میان، همانطور که در فصول قبلی کتاب نیز آمد،
رفتار کارکنان سازمان (در کلیه ابعاد و سطوح از مدیران ارشد تا سادهترین نیروی
انسانی) ضامن حفظ و بقاءحرکتهای تحوّل و تعالی جویی است. این رفتار بعنوان
عامل پنهان و واسط موفقیت چنین حرکتهایی عمل میکند. این الگوی رفتاری واجد
ویژگیهای زیر است (جدول شماره 4).
به راستی اگر شرایط رفتاری و طرز تلقی ما و مجموعه ساختار فکری کارکنان یک
سازمان آماده پذیرش برتری و تعالی خواهی نباشد آیا میتوان این نوع حرکتها را پیش
برده و بیمه کرد.
پس همکاران فرهیخته ما که مایلند حرکت و موج برتری و
تعالی جویی را در سازمان خود آغاز نمایند، باید ابتدا روی الگوهای رفتاری همکاران
خود بخصوص آنهایی که در بین سایر همکاران مقبولیت دارند کار کنند. چون ضمن آنکه
افراد دلیلی ندارد همه نظرات منطقی را در همان بار اول قبول کنند، دلیلی ندارد که
به واسطه عدم همراهی توسط همکاران آنها را به عدم باور و ایمان به تعالی و سرآمدی
متهم کنیم. به خودتان نگاه کنید، واقعاً تحت چه شرایطی در پروژههای تحوّل سازمانی
با همکاران خود همراه و همسفر میشوید. باید اطمینان حاصل کنید که ایقان لازم در
همکاران شما شکل گرفته است.
8- اقدامات لازم
برای کسب تعالی و برتری سازمان
الف) تعیین هدف از برتریجویی
اولین گام در حرکت برتری خواهی و برتری جویی تعیین
هدف و مقصود از انجام این مهم است. در این مورد معمولاً دو هدف اساسی زیر مدنظر
شرکتهای ایرانی بوده است :
هدف اول
ـ عارضهیابی و شناسایی نواحی بهبود (Organizational Diagnosis)
هدف دوم
ـ حرکت در مسیر کسب عنوان برتری و نیل به
مظاهر آن ازجمله کسب جایزه کیفیت
نکته مهمی که در این مورد باید مدنظر قرار بگیرد آن است که معمولاً جوایز
کیفیت بخصوص EFQM مدل کامل و جامعی برای عارضهیابی و شناخت نقاط ضعف ریشهای و
بنیادین سازمانها نیست.
در این مورد میتوان به برخی از نقاط ضعف موجود در مدل EFQM طبق آنچه که در جدول شماره 5 آمده است اشاره
کرد. در تصویر شماره 6 مراحل عارضهیابی سازمان نشان داده شده است.
نباید فراموش کرد که براساس مندرجات جدول شماره 5،
تأسی کامل به مدل EFQM و جوایز کیفیت (ازجمله جایزه کیفیت ایران) بعنوان یک مدل کامل
عارضهیاب خطرناک است.
از سوی دیگر، توجه به مدل EFQM، بعنوان یک مدل مطلق برتری جویی و تعالی
خواهی صحیح نیست. آنچه که مهم است توجه به این موضوع است که مدلها در تبیین
واقعیات یک سازمان کاملاً موفق نیستند. از آنجا که مدلهای عارضهیابی و برتری
سازمانی عملاً چارچوب مفهومی هستند که ریشه در شیوه درک و برداشت ما از سازمان
دارند، و بیان میکنند که در سازمان چه چیزهایی باید مدنظر قرار بگیرد، این موضوع
خطرناک است که کاربران چنین مدلهایی آنها را مطلق و جامعالشرایط بدانند.
درصورتیکه در چنین شرایطی شناسایی عمیق و دقیق مسایل موجوددر سازمان، شناسایی
عوامل و علل بروز مسایل آن، احتیاج به وجود اطلاعات دقیق، جامع و عمیقی دارد که
تأمین آنها به راحتی امکانپذیر نیست. زیرا نمیتوان نشانهها و علایمی را که با
استفاده از کاربرد چنین مدلهایی شناسایی دقیق میشوند، فقط و فقط ناشی از عللی
دانست که از دیدگاه مدل تبیین میشود. عللی که باید دلیل / دلایل ثابت شدهای در
مورد بروز یک مسئله باشند.
از اینرو، پرداختن به علل ریشهای مسایل در یک سازمان
مطلقاً نمیتواند با کاربرد یک مدل خاص و معین انجام شود. به زعم اینجانب، چاره
چنین مشکلی فقط و فقط توجه به معیارهای ظاهر و باطن برتری و سرآمدی سازمانی بعنوان
ژن موفقیت آن است. ژنی که قطعاًاز یک سازمان به سازمان دیگر فرق میکند. ما اسم این
ژن(ها) را I (دلتا) گذاشتهایم. معیارها، مشخصات و ضوابطی که باید به مدلهای
موجود برتری و سرآمدی سازمانی افزود تا رویکرد ما به عارضهیابی و تبیین دلایل
برتری سازمانی کاملتر و عمیقتر بشود. این موضوع به خوبی در مدل زیر نشان داده
شده است :
در مورد I و معیارهای اضافی به فصل دوم این کتاب نگاه کنید.
خواننده گرامی! عدم توجه به Iو بسنده کردن به ظاهر این مدلها، آنها را نیز دچار
سرنوشت سیستمهای کیفیت خواهد کرد. پس لطفاً دقت کنید.
از اینرو در تبیین مدلهای برتری و عارضهیابی سازمانی خود، حتماً به عنوان
مندرج در جدول شماره 6 توجه داشته باشید.
ب) لزوم آمادهسازی
همکاران و توجیه آنها
بزرگترین معضل همکاران ایرانی متولی مباحث کیفیت بعد
از توجیه و قانع کردن مدیران ارشد، همراه کردن همکاران بصورت فردی، گروهی و واحدی
در اجرای این مفاهیم در سازمانهای ایرانی است. در این مورد چند سئوال و نکته اصلی
وجود دارد :
1ـ چگونه میتوان مدیران ارشد را قانع کرد؟
2ـ چگونه میتوان مدیران ارشد را به حمایت از مباحث کیفیت و حرکتهای کیفیتخواهی
تشویق نمود؟
3ـ چگونه میتوان منابع لازم را برای حرکتهای کیفیتخواهی و برتری جویی
سازمان فراهم کرد؟
4ـ چگونه میتوان برتری جویی و تعالی خواهی را در سازمان نهادینه کرد؟
5ـ تحت چه شرایطی میتوان روحیه برتری جویی را در سازمان حفظ کرد؟
6ـ چگونه میتوان از افراد کاریزماتیک برای پیشبرد اهداف برتری جویی
سازمانی سود جست؟
7ـ چگونه میتوان افراد باتجربه، متخصص، پرسابقه و مقبول همکاران را در
حرکتهای تعالی جویی سازمان مشارکت داد؟
8ـ چگونه میتوان حرکتهای تعالیجویی سازمان را در راستای اهداف، آرمانها
و ارزشها و نیازهای روزمره سازمان قرار داد؟
9ـ چگونه میتوان همکاران را تشویق نمود که از روشهای جاری خود دست
برداشته و به سیستمها و ساز و کارهای تعریف شده سازمان تأسی نمایند؟
10ـ چگونه میتوان خط مشی حرکت در ابهام و بی سیستمی را به حرکت در روشنایی
و شفافیت تبدیل کرد؟ بخصوص آنکه یک سازمان برتریخواه چون در تعامل نزدیک با محیط
خود است قطعاً برای برتریجویی خود با تضادهای متعددی مواجه خواهد شد.
این سئوالات و سئوالات فراوان دیگری که فراروی ما و همکارانمان در واحدهای
مختلف متولّی حرکتهای برتری جویی سازمانهای ایرانی است، همگی ازجمله سئوالات
بسیار مهمی است که پاسخ دقیق، شفاف و صحیح به آنها در موفقیت چنین حرکتهایی تعیین
کننده و مؤثر است. بخصوص آنکه معمولاً به تجربه ثابت شده است که سازمانهای برتر
ایرانی، نه به اعتبار سیستمهای خود، بلکه به اعتبار در اختیار داشتن افراد برتریجو
و تعالیخواه (بخصوص در ردههای مدیران ارشد) و به اتکاء تلاشها، مرارتها،
فشارها، درخواستها، نیّات و مساعی ایشان به سطح فعلی برتری خود دست یافتهاند. از
اینرو، نمونه سازمانهای برتری که به دلیل از دست دادن مدیران ارشد و برتریخواه خود
ستاره بختشان افول کرده است، بسیار زیاد و فراوان است. به راستی چگونه میتوان
حرکت برتریجویی و تعالیخواهی ایرانیان را از وابستگی به افراد خارج و آنرا
سیستمی و نهادینه کرد؟ چگونه میتوان ژن برتریخواهی و برتریجویی را به تک تک
ایرانیان و کارکنان سازمانهای ایرانی پیوند زد؟ چگونه میتوان روحیه برتریجویی و
برتریخواهی را تکثیر کرد؟ تا همه کارکنان سازمان خود به شخصه تبدیل به موتور و
نیروی محرکه برتریجویی و برتریخواهی بشوند. آیا پاسخ این سئوال را باید در محیط
سازمانهای ایرانی جستجو کرد یا آنرا باید در ذات وجودی خودمان سراغ بگیریم؟ به
راستی که پاسخ همه این سئوالات سهل است و ممتنع.
ب ـ1ـ مراحل
توسعه مشارکت کارکنان در فعالیتهای برتریجویی
یکی از نکات مهمی که باید مدنظر همکاران ایرانی ما قرار بگیرد آن است که
برتریجویی و برتریخواهی به شدت تابع نگرشها و رویکردهای سازمانی موجود و عوامل
تعیین کننده دیگری مثل ساختار سازمانی، سبک و روشهای موجود تصمیمگیری، روشهای
تسهیم منافع و اعطای پاداش و سبکهای رهبری در سازمانهای ایرانی است. از سوی
دیگر، جایگاه فرد متولی مباحث برتریجویی، پیشینه ایشان و جایگاه ایشان در میان
همکاران (شامل مدیران ارشد و سایر کارکنان) در پیشبرد مفاهیم برتریجویی بسیار مهم
و تعیین کننده است.
این مهم به خوبی در جدول شماره 7 نشان داده شده است. همانطور که در این
جدول نیز آمده است، مثلاً ساختار سازمانی با انواع سنتی ـ سلسله مراتبی، مشارکتی ـ
سلسله مراتبی با تشکیل برخی گروههای کاری و درگیر کردن و اعطای استقلال کاری و
تشکیل تیمهای کاری تخصصی، عامل تعیین کنندهای در موفقیت حرکتهای برتری جویی است.
علاوه بر این، در جدول شماره 7 نشان داده شده است که هرچه بلوغ برتری
سازمان رشد میکند، سازمان عملاًاهداف اینگونه حرکتهای خود را بر روی حفظ بقاء،
پایداری، رشد روزافزون و کسب تواناییهای لازم برای تطبیق با شرایط دایماً درحال
تغییر محیط داخل و خارج متمرکز مینماید. موضوع مهمی که از یک حرکت سطحی نمایشی به
حرکتی بنیادین و ضروری و به دور از هرنوع هیاهو و جنجال تبلیغاتی کاذب و بیارزش
تبدیل میشود .
ب ـ2ـ کارگروهی
ـ بزرگترین چالش برتریجویی در ایران
بیشک کار گروهی در سازمانهای ما، اندک و کم رونق
است. البته بررسی دلایل این موضوع بسیار جالب و مهم است. اما، آنچه که مشخص است
این است که ما در تمرین کار گروهی و تیمی ضعف داریم که عوامل آن متعدد و بسیار
است. در این میان، یکی از ضعفهای ما ایرانیان در حرکتهای تیمی به این موضوع بازمیگردد
که با وجود فقدان سیستمها، پیشبینیها و ساز و کارهای از پیش تعریف شدهای برای
این مهم، توجه زیادی به منحنی عمر و شرایط و چگونگی شکلگیری گروههای کاری نمیکنیم.
این موضوع از آنرو مهم است که توجه به مراحل شکلگیری
یک گروه کاری میتواند نقش مهمی در هدایت و راهبری این گروهها داشته باشد.
همانطور که در تصویر شماره 7 نشان داده است، میتوان
مراحل شکلگیری یک گروه کاری را به چهار مرحله شکلگیری، آشفتگی، قانونپذیری و
عملیاتی شدن تقسیم کرد. که در هریک از این مراحل، گروه و اعضاء آن واجد ویژگیهایی
هستند که متولیان برتریجویی سازمان باید به آنها عنایت ویژهای داشته باشند. و
براساس این واقعیات برنامهریزی نمایند. مثلاً درحالیکه گروه هنوز در مرحله شکلگیری
است، نمیتوان از آن انتظار فعالیت در حد اعلاء را داشت. و یا وقتی گروه دچار
تضادهای شدید است نمیتوان به نتیجه اقدامات و تصمیمگیریها و یا اظهارنظرات گروه
اعتماد کرد و یا کاری را به آن ارجاع داد
در این میان به زعم ما، زمانی میتوان به نتایج یک
گروه اعتماد کرد که آن گروه در مرحله عملیاتی شدن به ارتباط و همکاری مناسب،
تعهدات فردی و دوجانبه، اعتماد به نفس در اعضاءگروه و عملکرد بالای کاری
برسند. و این یعنی اینکه گروه از نظر بلوغ سازمانی به برخی ویژگیهای مثبت و سازندهای
برسند که در جدول شماره 8 آمده است. ویژگیهایی که واقعاً هریک از آنها بزرگترین
چالش ما ایرانیان در کسب برتری و سرآمدی است.
از سوی
دیگر، یکی از نقاط ضعف ما در هدایت کارهای
تیمی و گروهی، واقعاً به سبک رهبری این گروهها مربوط است. به زعم اینجانب، یکی از
ویژگیهایی که ما ایرانیان باید برای رسیدن به برتریجویی روی آن شدیداً کار کنیم
ارتقاءتوان و صلاحیت سبک رهبری است. گواینکه در کنار این موضوع
کمتر به سبک مطلوب مرئوس بودن هم توجه کردهایم. و این موضوع مهم را در گرد و غبار
بسیار مهم جلوه دادن سبک رهبری به فراموشی سپردهایم. به راستی به نظر شما یک
مرئوس خوب باید واجد چه ویژگیهایی باشد. آیا شما تابحال با مطلبی، کتابی، جزوهای،
سمیناری و یا دورهای برخورد کردهاید که در آن به شما سبک خوب مرئوس بودن را
بیاموزند. آیا این موضوع به نقطه ضعف بزرگ ما ایرانیان بازنمیگردد که چاره همه
مسایل و مشکلات را در عدهای از مدیران ارشد سازمانها جستجو میکنیم و در این
میان خود را خواسته و ناخواسته به تاریکی و حاشیه میرانیم. تا از این رهگذر
دانسته و ندانسته خود را از همه قصورات و کوتاهیهای موجود در سازمانها مبرّی
کرده و گناه همه کاستیها را به گردن مدیران ارشد سازمانها بیندازیم. جالبتر
اینکه تمام فرهنگ مکتوب و شفاهی ما هم نیز اشاره بر این موضوع دارد که ماهی از
سَر گنُده گردد، نی، زِ دُم. حال، صرفنظر از اینکه آیا این ضربالمثل در حال
و روز فعلی ما کاربرد دارد یا خیر؟ بزرگترین سئوال اینجاست که واقعاً جایگاه ما
مرئوسین در برتریجویی و تعالیخواهی چیست؟ مرئوسینی که خیلی وقتها با این پیش
فرض که (اغلب اصل آن هم زیر سئوال است) چون مدیر ما چنین و چنان است پس هر کاری که
بکنیم مجاز است، ناخواسته و خواسته چوب لای چرخ سازمان متبوعهای میگذاریم که به
قول پرسنل شریف شرکت ماشینسازی تبریز، آجر منزلمان از پول همین سازمان تأمین
شده است.
از اینرو، به
زعم اینجانب در کنار توجه و تعمیق بر روی سبکهای رهبری، میبایست قابلیتها و
توان مرئوسی و کارمندی و کار گروهی ما ایرانیان نیز ارتقاءیابد.
تنها در اینصورت است که سبک رهبری سازمانهای ما هم بهبود مییابد.
در ادامه این
قسمت، مهمترین گلوگاهها و توصیهها در اجرای
مدلهای EFQM و INQA ارایه شده است. (جداول شماره 9 و 10)
9- خلاصه و
نتیجهگیری
به نظر میرسد مهمترین مشکل و معضل سازمانهای ایرانی را میتوان به ترتیب زیر مشخص نمود:
1-
منا یج مشتری
2-
نتایج کارکنان و نتایج جامع
3-
خط مشی و استراتژیها
4- نتایج عملکرد
5-
شراکتها و رهبری
6-
فرآیندها
7- کارکنان
10- منابع و
مأخذ
الف) منابع فارسی
1ـ تقوی، الهوردی : بررسی تطبیقی مدلهای جایزه کیفیت و تدوین یک مدل ملی
برای سازمانهای صنعتی کشور دانشگاه آزاد
اسلامی واحد علوم و تحقیقات، رساله دکتری، 1379
2ـ ویل دورانت : تاریخ تمدن، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم
، 1378
3ـ امیران، حیدر : آشنایی با حوزههای مدل تعالی سازمانی EFQM،
انتشارات شرکت مشاورین کیفیتساز، 1382
4ـ فرد آر، دیوید : مدیریت استراتژیک، ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی،
نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ سوم، 1381
5ـ فیض بخش، سید علیرضا : درباره خلاقیت، انتشارات باران، 1381
6ـ ماکسول، جان : صفتهای بایسته یک رهبر، ترجمه عزیز کیاوند، نشر فرا،
چاپ اول، بهار 1381
7ـ طوسی و صائبی : مدیریت امور کارکنان و منابع انسانی، انتشارات مرکز
آموزش مدیریت دولتی، تهران 1380
8ـ امیران، حیدر : آشنایی با نیازمندیهای نسخه سال 2000 استاندارد ISO 9001:2000 و مستندسازی براساس این استاندارد، انتشارات شرکت مشاورین کیفیتساز،
تهران، 1381
9ـ امیران، حیدر : روشهای اندازهگیری کارایی و اثربخشی سیستمهای کیفیت،
انتشارات شرکت مشاورین کیفیتساز، تهران، 1380
10ـ فروهر، مریم : معرفی استاندارد SA 8000، مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی
واحد تهران، رساله کارشناسی ارشد، 1382
11ـ مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران، کتابچه چهار جلدی جایزه ملی
کیفیت ایران، تهران 1382
12ـ سازمان مدیریت صنعتی، متدولوژی شناخت و عارضهیابی سازمانها، بخش اول
و دوم، فروردین ماه 1382
ب) منابع
انگلیسی
1.www. EIU. Com
2.FS 9000/RF 9000
3.ISO 17799:2000
4.ELITE Application Booklet| 1999
5.Ries Al & Trout Jack : The 22 Immutable
Laws of Marketing| Harper Business| 1994
6.Hwang Ching-Lai and Lin Ming-Jeng : Group
Decision Making Under Multiple Cirteria Methods and Applications| Springer
Uerlag| 1987- P155-158
7.Defence Acquisition University Press| Systems
Engineering Fundamentals| Virginia| 2001
8.The EFQM Excellenc Model| Public and
Voluntary Sectors| 1999 and 2002
9.Mackay| Ian : 35 Checklists for Human Resources Management| Gower|
1993
10.Manning| George and Curtis Kent : The Art of
Leadership| MC-Graw Hill| 2003
11.Wilson| Terry : A Manual for Change| Gower|
1994