hc8meifmdc|2010A6132836|BehboudFroshgahWebSite|tblnews|Text_News|0xfdff788e01000000db03000001000200
شیوع افسردگی پس از زایمان و ارتباط آن با رویدادهای
استرس زای زندگی (کرمانشاه، 1384)
مهشید جعفرپور*؛ مرضیه اسفندیاری** ؛ شرافت بیگم مختارشاهی*** ؛ فاطمه السادات حسینی ****
چکیده
سابقه و هدف: اختلالات خلقی از جمله افسردگی شایعترین و مهمترین اختلالات روانی در دوره بعد از زایمان میباشند و رویدادهای استرسزای زندگی
که در طول حاملگی یا نزدیک به زمان زایمان رخ میدهند، احتمال افسردگی پس از زایمان را افزایش میدهند. این رویدادها توانایی بالقوهای برای تغییرات شیوه زندگی دارند و با بیماریهای جسمی و اختلالات روانی نظیر افسردگی در ارتباط هستند. مطالعات بسیاری از
جمله مطالعات هولمز و راهه نشان دادهاند که بین فراوانی و شدت این رویدادها و احتمال وقوع بیماریها در آینده نزدیک ارتباط وجود دارد؛ بنابراین پژوهش
حاضر با هدف بررسی شیوع افسردگی پس از زایمان و ارتباط آن با رویدادهای استرسزای زندگی انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه به روش مقطعی روی 975 زن که از 7 آبان تا 16 آذرماه 1384 به
مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمانشاه مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. ابزار گردآوری
اطلاعات شامل پرسشنامه افسردگی پس از زایمان ادینبورگ (EPDS ) و مقیاس درجهبندی سازگاری مجدد اجتماعی (SRRS ) بود. اطلاعات به روش مصاحبه
با زنان مورد پژوهش جمعآوری
گردید. برای تحلیل دادهها از
آمار توصیفی ، آزمونهای کای دو ، فیشر و آنالیز
رگرسیون لجستیک استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که 5/17درصد از افراد
مورد مطالعه افسردگی داشتند. همچنین نتایج حاکی از آن بود که از بین رویدادهای
استرسزا، تغییر قابلملاحظه تعداد بگومگو با همسر(001/0p< )، مشکلات با خانواده همسر(001/0=p )، آغاز یا پایان یک دوره تحصیلی (015/0=p )، تغییر محل سکونت (017/0=p )، جدایی زوجین (026/0=p )، از دستدادن ملکی که درگرو بودهاست(037/0=
p ) و تغییر ساعات خواب (049/0=p ) بیشترین ارتباط را با افسردگی پس از زایمان
داشتند. همچنین در این مطالعه بین تعداد و شدت رویدادهای استرسزای زندگی و افسردگی پساز زایمان ارتباط معنادار یافت شد(001/0>p).
بحث: با توجه به شیوع نسبتاً بالای افسردگی پس از
زایمان و ارتباط آن با رویدادهای استرسزا زندگی پیشنهاد میشود که به بهداشت روانی زنان توجه بیشتری شود و در
این خصوص برنامههای آموزشی و حمایتی و شیوههای مقابله با افسردگی و استرس در دوران بارداری و
پس از زایمان مد نظر قرار گیرد.
کلیدواژهها: رویدادهای استرسزای زندگی، افسردگی پس از زایمان، کرمانشاه
مقدمه
افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی در جمعیت عمومی است و مطالعات بالینی و اپیدمیولوژیک هر
دو به شیوع بالاتر این اختلال در میان زنان تأکید دارند(1). اطلاعات نشان میدهند که اختلافات جنسی در شیوع افسردگی، ابتدا در
حدود سن 10 سالگی ظاهر میشود و تا
اواسط عمر ادامه مییابد، سپس از بین میرود؛ بنابراین زنان بیشترین خطر گسترش اختلالات
افسردگی را طی سالهای باروری و زایمان نشان میدهند(2). به طور کلی شیوع اختلال افسردگی خفیف و
شدید پس از زایمان بین 5 تا 25 درصد تخمین زده میشود(3). در ایران در مطالعه نریمانی و همکاران و صدر و همکاران در شهر تهران
بهترتیب به شیوعی معادل 17 و 7/23درصد
دستیافتند (4 و 5). یک مسأله مهم در
جمعیتهای افسرده میزان پایین تشخیص و
درمان است. کمتر از نیمی از زنانی که از اختلال افسردگی عمده رنج میبرند، شناسایی و درمان میشوند که این مسأله سببشده که
تشخیص افسردگی به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی درآید(3). افسردگی پس از زایمان
درماننشده تأثیرات بدی در تکامل
روانی، شناختی و اجتماعی فرزند دارد و سبب اختلال در ارتباط مادر و شیرخوار (bonding) میشود(6). علاوه بر تأثیرات زیانبخش در رابطه مادر و کودک، ارتباط با همسر را نیز
مختل میکند و همسران زنان افسرده اغلب دچار
افسردگی میشوند و در صورتی که افسردگی پس
از زایمان برطرف نشود، ممکن است به طلاق و جدایی منجر شود(7). زنان با افسردگی پس
از زایمان ممکن است افکار وسواسگونه،
خودکشی و فرزندکشی داشته باشند(2).
تحقیق در خصوص افسردگی پس از
زایمان نشانداده که وقوع رویدادهای استرسزای زندگی در دوره قبل از زایمان اغلب به آغاز
افسردگی پس از زایمان منجر میشود (8). بررسیهای جامعهنگر نشان میدهند که رویدادهای استرسزای زندگی در 80 درصد موارد قبل از افسردگی وجود
دارند(1). این رویدادها توانایی بالقوه برای تغییرات شیوه زندگی دارند و به
پیامدهای بهداشت جسمی مانند سرطان پستان، گسترش ویروس نقص ایمنی انسانی به طرف
ایدز و شکستگی مفصل ران منتهی میشوند.همچنین
رویدادهای استرسزا با پیامدهای بهداشت روانی
نظیر شروع افسردگی و اختلالات اضطراب در ارتباط است(9) بررسیهای هولمز و راهه و همه تحقیقاتی که پس از آن انجام
شدند، ثابت کردند که بین فراوانی و شدت رویدادهای زندگی فردی و احتمال وقوع بیماریها در آینده نزدیک رابطه آماری معناداری وجود
دارد(10).
حذف همه عوامل استرسزا ناممکن است، ولی میتوان برخی از این عوامل را کاهش داد. باید خانواده، دوستان و پرستاران
بدانند که فرد نیاز به کمک برای سازگاری دارد و حمایت روانی در این دوره از اهمیت
بسیاری برخوردار است(11). بررسیهای
بسیاری نشان داده است که استفاده از مشاورههای روانی در دوره حاملگی و بعد از زایمان کاهش زیادی در شیوع افسردگی پس از
زایمان داشته است(12). این مطالعه به دلیل اهمیت اختلالات خلقی در دوره بعد از
زایمان و تأثیر رویدادهای استرسزای زندگی
در ایجاد آن و جلبنظر مسئولین در توجه بیشتر به
مسایل مربوط به بهداشت روان زنان خصوصاً در این دوران و نیز به علت عدم وجود آماری
دقیق درخصوص شیوع افسردگی پس از زایمان در کرمانشاه انجام شده است.
مواد و روشها
این پژوهش، یک پژوهش توصیفی - تحلیلی (مقطعی) است.
جامعه آماری شامل یک گروه 975 نفری از زنانی بود که 3 تا 6 ماه قبل از آغاز مطالعه،
زایمان نموده و از 7 آبان تا 16 آذرماه 1384 به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمانشاه
مراجعه کرده بودند. نمونهگیری بهصورت چندمرحلهای صورت گرفت. بدینصورت که
ابتدا شهر کرمانشاه از نظر موقعیت جغرافیایی به مناطق شمال، جنوب، مشرق و مغرب
تقسیم شد و سپس از 23 مرکز بهداشتیدرمانی
موجود در شهر کرمانشاه به طور تصادفی از هر منطقه یک مرکز و جمعاً 4 مرکز انتخاب
شد که پوششدهنده تمام مناطق جغرافیایی مذکور
بودند. آنگاه در هر یک از مراکز منتخب به صورت مستمر از کلیه زنان واجد مشخصات
جامعه پژوهش، نمونهگیری بهعمل آمد تا حجم نمونه کامل گردید. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه استاندارد افسردگی پس از زایمان ادینبورگ (EPDS) و مقیاس درجهبندی سازگاری مجدد اجتماعی (SRRS) هولمز و راهه و همچنین 9 سؤال
در مورد مشخصات دموگرافیک جمعیت شناختی افراد جامعه پژوهش بود.
پرسشنامه ادینبورگ برای شناسایی
زنان با افسردگی پس از زایمان بهکار گرفته
شد و توسط آن افراد مورد پژوهش به دو گروه افسرده (12EPDS?) و غیرافسرده (12EPDS<) تقسیم شدند. این پرسشنامه اولینبار توسط کاکس و همکاران در سال 1987 تنظیم گردیده که
از 10 عبارت کوتاه تشکیل شده و هر عبارت دارای 4 پاسخ میباشد. به هر پاسخ بر حسب شدت، نمرات صفر تا 3 تعلق میگیرد. طریقه نمرهگذاری سؤالات 1، 2 و 4 از 0 به 3 و در مورد بقیه سؤالات از 3 به 0 است. با
جمع نمرات هر یک از واحدهای پژوهش نمره کلی او تعیین میگردد. پرسشنامه دوم، شامل 43 رویداد زندگی با شدتی از 0 تا 100 میباشد که بیشترین شدت متعلق به مرگ همسر و کمترین
شدت مربوط به تخلفات کوچک قانونی است. این فهرست برای تعیین نوع، تعداد و شدت
رویدادهای استرسزای زندگی بهکار رفت که به صورت سؤالات بسته دوگزینهای بلی و خیر بود و براساس پاسخ مثبت یا منفی به این سؤالات، نمره شدت هر یک
از افراد پژوهش مشخص میگشت؛ بدینترتیب که هر رویداد از نظر شدت دارای نمرهای بود، به عنوان مثال، مرگ همسر، شدت 100 و طلاق شدت 73 را دارا بود. سپس
با توجه به تعداد رویدادهای تجربهشده توسط
هر واحد پژوهش، نمرات شدت با هم جمع و نمره نهایی هر یک از نمونهها تعیین میگردید. آنگاه طبق طبقهبندی موجود در این فهرست، واحدها در یکی از چهار
طبقه خیلی خفیف (149-0)، خفیف (199-150)، متوسط (299-200) و یا شدید (+300) قرار
گرفتند. مثلاً چنانچه یک واحد پژوهش سه رویداد مرگ همسر، تغییر ساعات خواب و از
دست دادن یک عضو نزدیک خانواده را در یک سال قبل از زایمان تجربه کرده بود، نمره
160=44+16+100 را کسب مینمود که
در طبقهبندی در طبقه خفیف از نظر شدت
استرس قرار میگرفت. همچنین با بررسی تعداد
جوابهای مثبت دادهشده به رویدادها، نوع و تعداد رویدادها در هر نمونه
معلوم گردید. این فهرست برای اولینبار توسط
هولمز و راهه در سال 1967 در 43 مورد تنظیم شده است. روایی ابزار به روش روایی
محتوا و پایایی مقیاس درجهبندی
سازگاری مجدد اجتماعی از طریق آلفا کرونباخ (82/0=
) تعیین شد. پرسشنامه ادینبورگ، استاندارد و مورد تأیید میباشد و در ایران نمازی در سال 1372 پایایی 90/0 را
برای این پرسشنامه بهدست آورد(13). شیوه جمعآوری اطلاعات، به این ترتیب بود که در مراکز
بهداشتیدرمانی شهر کرمانشاه هر روز در
ساعات اداری بهجز روزهای تعطیل نمونهگیری انجام میشد. در این مراکز پس از اخذ رضایتنامه کتبی از کلیه زنان واجد شرایط و اطمینان دادن به آنها در مورد محرمانهبودن اطلاعات کسبشده، به طریق مصاحبه پرسشنامهها در یک مرحله تکمیل میگردید. زنان
با سابقه افسردگی و سایر بیماریهای روانی
و مصرف داروهای روانگردان در خود یا خانواده از
مطالعه حذف میشدند. در این پژوهش برای تحلیل
اطلاعات از آمار توصیفی ،آزمونهای کای
دو، دقیق فیشر و آنالیز رگرسیون لجستیک استفاده شد.
یافتهها
سن زنان مورد پژوهش 36/5±92/25 سال بود. 7/50 درصد از مادران، حاملگی
اولشان بود. 8/56 درصد دارای یک فرزند بودند. زایمان 2/51 درصد آنها به روش طبیعی و 8/48 درصد به طریق سزارین بود.
1/95 درصد خانهدار و بیشترین درصد آنان (6/29%)
تحصیلات دیپلم داشتند. تحصیلات 33 درصد از همسران آنها در حد دیپلم بود. وضعیت اقتصادی 6/55 درصد در حد متوسط، 15 درصد در حد
ضعیف و 4/29 درصد در حد خوب بود (جدول 1). شیوع افسردگی پس از زایمان در این
پژوهش، 5/17 درصد بود و در ارتباط با رویدادهای استرسزای زندگی بیشترین فراوانی مشاهدهشده بهترتیب شامل تغییر ساعات خواب (4/80%)،
تغییر در تعداد شرکتکنندگان در مهمانیهای خانوادگی (8/54%)، تغییر قابلملاحظه عادات غذایی (9/45%)، تغییر محل سکونت (7/29%)،
تغییر عادات شخصی (29%) و تغییر قابلملاحظه در تعداد بگومگو با همسر(6/28%) بود. بیشترین تعداد رویدادهای تجربهشده افراد مورد پژوهش 7-6 رویداد بود (7/37%) و شدت
رویدادها در بیشتر افراد پژوهش به صورت خیلیخفیف (5/50%) بود.
در خصوص ارتباط بین نوع رویداد
استرسزا و وضعیت افسردگی پس از زایمان
یافتهها نشان داد که بین جدایی زوجین،
آشتی با همسر، ورود عضو جدید به خانواده، مشکلات با خانواده همسر، آغاز یا پایان
یک دوره تحصیلی، تغییر قابلملاحظه در
تعداد بگومگو با همسر، تغییر در تعداد شرکتکنندگان در مهمانیهای
خانوادگی، مرگ یک دوست صمیمی، تغییرمحل سکونت، تغییر قابلملاحظه در عادات غذایی، تغییر ساعات خواب، تغییر نوع کار، از دست دادن ملکی
که در گرو بوده است، تغیر مالی مهم، خرید چیزی به صورت قسطی با افسردگی ارتباط
معناداری وجود داشت. پس از انجام آنالیز رگرسیون لجستیک از بین رویدادهای استرسزای زندگی، تغییر قابلملاحظه در تعداد بگومگو با همسر (001/0>p)،
مشکلات با خانواده همسر (001/0=p)، آغاز یا پایان یک دوره تحصیلی
(015/0=p)، تغییر محل سکونت (017/0=p)، جدایی زوجین (026/0=p)، از دستدادن ملکی که در گرو بوده است (037/0=p) و
تغییر ساعات
جدول 1- توزیع فراوانی واحدهای مورد پژوهش برحسب
مشخصات فردی(کرمانشاه، 1384)
متغیر
|
مشخصات
|
سن (سال)
|
حداقل=15 میانگین= 92/25 حداکثر=
44 انحراف معیار=36/5
24-20 سال= 335) 4/34%) 4-40سال= 12 (2/1%)
|
تعدادحاملگی
|
حداقل=1
میانگین=79/1 حداکثر=7 انحراف معیار= 05/1
|
تعداد فرزندان زنده
|
حداقل= 1
میانگین= 62/1 حداکثر=6 انحراف معیار= 88/0
|
نوع زایمان
|
طبیعی=499 (2/51%) سزارین= 476 (8/48%)
|
شغل
|
خانه دار=927 (1/95%) شاغل= 48 (9/4%)
|
شغل همسر
|
بیکار= 31 (2/3%)
کارمند= 265 (2/27%)
کارگر= 184 (9/18%) آزاد= 495 (8/50%)
|
تحصیلات
|
بیسواد=51 (2/5%) دبیرستان=64 (6/6%) ابتدایی=241 (7/24%)
دیپلم=289 (6/29%) راهنمایی=239 (5/24%) دانشگاهی=91 (3/9%)
|
تحصیلات همسر
|
بیسواد=27 (8/2%) دبیرستان=69(1/7%) ابتدایی=140 (4/14%)
دیپلم=322 (33%) راهنمایی=253 (9/25%) دانشگاهی=164 (8/16%)
|
وضعیت اقتصادی
|
ضعیف=146 (15%) متوسط=542 (6/55%) خوب=
287 (4/29%)
|
جدول 2-
نتیجه آنالیز رگرسیون لجستیک درمورد رویدادهای استرسزای مرتبط با افسردگی
متغیر
|
P-value
|
EXP (B)
|
تغییر قابلملاحظه در تعداد بگومگو با همسر
|
000/0
|
45/0
|
مشکلات با خانواده همسر
|
001/0
|
512/0
|
آغاز یا پایان یک دوره تحصیلی
|
015/0
|
099/0
|
تغییر محل سکونت
|
017/0
|
638/0
|
جدایی زوجین
|
026/0
|
166/1
|
ازدستدادن ملکی که در گرو بوده است
|
037/0
|
114/0
|
تغییر ساعات خواب
|
049/0
|
579/0
|
خواب (049/0=p)
بیشترین ارتباط را با افسردگی پس از زایمان داشتند(جدول2). بین تعداد و شدت
رویدادهای استرسزا و افسردگی پس از زایمان،
ارتباط معنادار (001/0>p) وجود داشت(جداول 3 و 4).
جدول3- توزیع فراوانی افراد مورد پژوهش برحسب تعداد
رویدادهای استرسزای زندگی در یکسال قبل از زایمان و وضعیت افسردگی(کرمانشاه، 1384)
تعداد رویدادهای استرسزای زندگی*
|
افسرده
|
غیرافسرده
|
جمع
|
تعداد
|
درصد
|
تعداد
|
درصد
|
تعداد
|
درصد
|
1-0
|
0
|
0
|
0
|
0
|
0
|
0
|
3-2
|
6
|
7/6
|
83
|
3/93
|
89
|
100
|
5-4
|
20
|
5/7
|
247
|
5/92
|
267
|
100
|
7-6
|
66
|
9/17
|
302
|
1/82
|
368
|
100
|
9-8
|
50
|
2/27
|
134
|
8/72
|
184
|
100
|
10?
|
29
|
3/43
|
38
|
7/56
|
67
|
100
|
جمع
|
171
|
5/17
|
804
|
5/82
|
975
|
100
|
* نتیجه آزمون: 38/68=
و 001/0P<
جدول 4-
توزیع فراوانی افراد مورد پژوهش برحسب شدت رویدادهای استرسزای زندگی در یکسال قبل از زایمان و وضعیت افسردگی(کرمانشاه، 1384)
شدت رویدادهای استرسزای زندگی
|
افسرده
|
غیرافسرده
|
جمع
|
تعداد
|
درصد
|
تعداد
|
درصد
|
تعداد
|
درصد
|
خیلی خفیف
|
49
|
10
|
443
|
90
|
492
|
100
|
خفیف
|
45
|
9/16
|
221
|
1/83
|
266
|
100
|
متوسط
|
61
|
2/33
|
123
|
8/66
|
184
|
100
|
شدید
|
16
|
5/48
|
17
|
5/51
|
33
|
100
|
جمع
|
171
|
5/17
|
804
|
5/82
|
975
|
100
|
* نتیجه آزمون: 48/72=
و 001/0P<
بحث
در این مطالعه، شیوع افسردگی پس از زایمان 5/17
درصد بهدست آمد و این یافته با نتایج
مطالعات دیگر همخوانی دارد (4 و 14). مطالعه Herrick نشان داد که 5/7 درصد زنان افسردگی پس از زایمان را تجربه میکنند(8).درمطالعهChandran و همکاران نیز مشخص گردید که 11 درصد زنان
دچار افسردگی پس از زایمان میشوند(15).
همچنین در مطالعه Chaaya و همکاران شیوع 21 درصد گزارش گردید(16). به طور کلی میتوان از نتایج این مطالعات چنین استنباط کرد که
افسردگی پس از زایمان در محدودهای بین 7
تا 20 درصد قرار دارد و در مقایسه با این مطالعات میتوان گفت که شیوع بهدست آمده
در این مطالعه (5/17%) تقریباً بالا میباشد.
یافتههای این پژوهش درخصوص رابطه بین افسردگی پس از زایمان و رویدادهای استرسزا شامل جدایی زوجین، آشتی با همسر، ورود عضو جدید
به خانواده، مشکلات با خانواده همسر، آغاز یا پایان یک دوره تحصیلی، تغییر قابلملاحظه در تعداد بگومگو با همسر، تغییر در تعداد
شرکتکنندگان در مهمانیهای خانوادگی، مرگ یک دوست صمیمی، تغییر محل سکونت،
تغییر قابلملاحظه در عادات غذایی، تغییر
ساعات خواب، تغییر نوع کار، از دست دادن ملکی که در گرو بوده است، تغییر مالی مهم،
خرید چیزی به صورت قسطی با یافتههای
پژوهشگران دیگر هماهنگ است(4، 9 و 28-17).
همچنین نتایج این پژوهش نشان داد
که بین تعداد و شدت رویدادهای استرسزا و افسردگی ارتباط معناداری وجود دارد، یعنی با افزایش تعداد رویدادها،
درصد افراد افسرده نیز بیشتر شد، به طوری که 7/6 درصد افراد با تجربه 3-2 رویداد، 5/7 درصد افراد باتجربه 5-4 رویداد، 9/17 درصد افراد با
تجربه 7-6 رویداد، 2/27 درصد افراد با تجربه 9- 8 رویداد و 3/43 درصد از افراد با
تجربه 10 یا بیشتر از 10 رویداد، افسرده بودند. همچنین با افزایش شدت رویداد، درصد
افراد افسرده نیز بیشتر شد، به نحوی که 10 درصد افراد با شدت رویداد درحد خیلیخفیف، 9/16 درصد افراد با شدت رویداد در حد خفیف،
2/33 درصد افراد با شدت رویداد در حد متوسط و 5/48 درصد افراد با شدت رویداد در حد
شدید، افسرده بودند که این نتایج در مورد تعداد و شدت رویدادها و افسردگی موافق با
یافتههای بسیاری از مطالعات میباشد(34-29).
در پارهای از مطالعات مغایر با یافتههای فوق، بین افسردگی پس از زایمان و رویدادهای استرسزای زندگی ارتباط معناداری یِافتنشدهاست(35). در ایران مطالعاتی که در این خصوص انجام شده، بیشتر به رتبهبندی این رویدادها پرداختهاند(36 و 37). که در مطالعه عطاری و همکاران مشکلات اقتصادی بالاترین رتبه
را داشته است و در بررسی ملکوتی و همکاران مشکلات مالی در رتبه دوم پس از تجربه
استرس روانی بستریشدن یکی از اعضای خانواده قرار
گرفته است، اما در فهرست رویدادهای هولمز و راهه مرگ همسر در رتبه اول جای دارد.
در این پژوهش از فهرست رویدادهای زندگی هولمز و راهه برای ارزیابی رویدادهای استرسزا استفاده شد که نیاز به سازگاری با موازین فرهنگی
کشور ما در آن احساس می شود، لذا پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آینده از فهرستی با رتبهبندی جدید مطابق با فرهنگ کشور استفاده شود.
در این مطالعه، شایعترین رویدادهای گزارششده رویدادهایی بودند که به نحوی میتوان آنها را به تغییرات طبیعی دوران
بارداری و حتی به علایم افسردگی نسبت داد. این رویدادها شامل تغییر ساعات خواب،
تغییر قابل ملاحظه عادات غذایی، تغییر عادات شخصی و تغییر در تعداد شرکتکنندگان در مهمانیهای خانوادگی بود؛ از این رو برای بررسی دقیقتر اثر رویدادها بر افسردگی پیشنهاد میشود که در تحقیقات بعدی از این فهرست در زمانی غیر از بارداری و زایمان
استفاده شود و نتایج آن با مطالعاتی که در این دوران صورت گرفته، مقایسه شود. در
این پژوهش نوعی رجوع به خاطرات گذشته وجود داشت، لذا امکان خطا و اشتباه در
یادآوری خاطراتکه 11 درصد زنان دچار افسردگی پس از زایمان میشوند(15). میتواند صورت پذیرد؛ بنابراین انجام پژوهشهای مشابه به صورت آیندهنگر
پیشنهاد میشود.
نتیجهگیری
با توجه به شیوع نسبتاً بالای افسردگی پس از زایمان
و رابطه آن با رویدادهای استرسزا
پیشنهاد میگردد که
با شناسایی منابع
استرس، آموزش مهارتهای مقابله و فعالکردن نظامهای حمایتی (خانواده، دوستان و...)
از این اختلال پیشگیری
نمود تا برای بهداشت و سلامت روان مادران در این دوران، بتوان گامی هرچندکوچک
برداشت.
Abstract:
The
Effect of Stressful Life Events on Postpartum Depression
-
Jafarpour|
M.1; Esfandyari| M. 2; Mokhtarsahi| sh. 3;
Hoseini| F. 4
-
Introduction:
Mood disorders such as depression are the most common psychological disorders
in postpartum period and stressful life events that occur during pregnancy and
may increase near to delivery. These
events have potentiality of changes of lifestyle and associated with physical
and psychological diseases. Many studies such as those of Holmes and Rahe
showed that there is a relationship between frequency and intensity of these events
and the probability of occurring of disorder. This study aimed to assess
prevalence of postpartum depression and its relationship with stressful life
events.
منابع
1. Swendsen J| Mazure
C. Life stress as a risk factor for postpartum depression: Current research and
methodological issues. Clin Psychol Science Practice 2000; 29:1-22
2. Noble R.
Depression in women. Metabolism 2005; 54(5):49-52
3. Yonkers KA| Ramin
SM| Rush AJ| Navarrete CA| Carmody T| March D| et al. On and persistence of
postpartum depression in an inner-city maternal health clinic system. Am J Psychiatry 2001; 158:1856-63
4.
نریمانی محمد، نخستین روحی پروین، یوسفی مهناز. بررسی میزان شیوع و عوامل مؤثر بر
افسردگی بعداز زایمان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل، تابستان 1383؛
سال سوم، شماره 12، صفحات: 58-54
5. صدر
سعید، دولتیان ماهرخ، بهبودی مقدم زهرا. بررسی شیوع افسردگی پس از زایمان و عوامل
موثر بر آن در شهر تهران. مجله علمی سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران، پاییز
1383؛ دوره 22، شماره 3، صفحات: 193-189
6. Evcimen YA|
Sudak DM. Postpartum depression| Prim Care OB/GYNS 2003; 10(5):210-16
7.
بشردوست نصراله، حسن زهرایی روشنک، فهامی فریبا، یزدانی محسن، احمدی زهرا. نقش
حمایتی ماما در پیشگیری از افسردگی پس از زایمان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و
خدمات بهداشتی درمانی قزوین، بهار 1382؛ شماره 25، صفحات: 24-19.
8. Herrick H. The
effect of stressful life events on postpartum. Available at: http://www.Schs.state.nc.us/schs.
Accessed September| 2000:1-9.
9. Friis RH| Wittchen H| Pfister H| Lieb R. Life events and
changes in the course of depression in young adults. Eur Psychiatry 2002;
17:241-53
10.
استورا جین. تنیدگی یا استرس بیماری جدید تمدن. ترجمه: پریرخ دادستان. چاپ اول،
تهران: انتشارات رش؛ سال 1377، صفحات: 26-25، 54
11. کوشان
محسن، واقعی سعید. روانپرستاری
بهداشت روان 1. جلد اول، چاپ اول؛ تهران : موسسه انتشاراتی اندیشه رفیع؛ سال 1383،
صفحات: 75-73
12. Sadock BJ| Sadock VA. Comprehensive textbook of
psychiatry. 17th ed. Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins;
2000| PP. 2| 1282
13.
نمازی شعله. بررسی نقش تعدادی از متغیرهای روانشناختی و دموگرافیک در افسردگی پس از زایمان (1372). پایاننامه کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، سال 1372؛
صفحه: 44
14. Caspi A|
Sugden K| Moffitt TE| Taylor A| Craig IW| Harrington H. Influence of life
stress on depression: moderation by a polymorphism in the 5- HTT Gene| 2003.Available
at: http://www.Science mag.org science vol 301. Accessed: June 16| 2003
15. Chandran M|
Thryan P| Muliyil J| Abraham S. Postpartum depression in a cohort of women from
a rural area of Tamil Nadu| India| Incidence and risk factors. Brit J
Psychiatry 2002; 181:499-504
16. Chaaya M| Campbell
O| Kak F| Shaar D| Harb H| Kaddour A. Postpartum depression: prevalence and
determinants in Lebanon. Arch Women|
s Mental Health 2002; 5:65-72
17. O|
connor T| Johnson J| Marks L. Depression| life events must be considered when
evaluating increase in depressive symptoms following separation. Obesity Fitness
Wellness Week 2005; 66:429-34
18. Honkalampi K|
Hintikka J| Haatainen K| Koivumaa Honkanen H| Tanskanen A| Viinamak H. Adverse
childhood experiences| stressful life events or demographic factors: Which are
important in women| s depression? a 2 year follow- up population
study. Aust NZJ Psychiatry 2005; 39(7):627-32
19. Honkalampi K| Koivumaa Honkanen H| Hintikka J| Antikainen
R| Haatainen K| Tanskanen A| et al. Do stressful life events or sociodemographic
variables associate with depression and alexithymia among a general population?
a 3-year follow up study. Comprehensive
Psychiatry 2004; 45(4):254-60
20. Maciejewski PK|
Prigerson HG| Mazure CM. Sex differences in event related risk for major
depression. Psychol Med 2001; 31(4):593-604
21. Puskar KR| Tusaie Mumford K| Sereika SM| Lamb J. Screening and
predicting adolescent depressive symptoms in rural tings. Arch Psychiatric
Nurs 1999; 13(1): 3-11.
22. Phillips KD| Money
H| Murdaugh C| Boyd MR| Tavakoli A| et al. Sleep disturbance and depression as
barriers to adherence. Clin Nurs Res 2005| 14(3):273-93
23. Spoormaker VI|
Vandenbout J. Depression and anxiety complaints: relations with sleep
disturbances. Europ Psychiatry 2005; 20(3):243-45
24. Bruinsma KA|
Taren DL. Dieting| essential fatty acid intake and depression. Nutrition
Reviews 2000; 58(4): 98
25. Franko DL| Blais
MA| Becker AE| Delinsky SS| Greenwood DN| Flores AT. et al. Pregnancy
complications and neonatal outcomes in women with eating disorders. Am J
Psychiatry 2001; 158:1461-66
26. Lesley AP. The new midwifery (Science and sensitivity
in practice). 1st ed. Edinburgh: Churchill Livingstone; 2000| P.247
27.
خمسه فریال. بررسی عوامل روانی- اجتماعی مؤثر در بروز افسردگی زنان پس از زایمان
در بیمارستان زنان شهرستان کرج. مجله پزشکی کوثر، زمستان 1381؛ شماره 7، صفحات:
31-327
28.
آبادیان شریفآباد مهرآور. بررسی میزان شیوع
افسردگی پس از زایمان و عوامل مستعدکننده آن در مادران مراجعهکننده به مراکز بهداشتیدرمانی وابسته به بیمارستان شرکت نفت (پاییز 1377). پایاننامه کارشناسی ارشد مامایی دانشکده پرستاری و
مامایی ایران ، تهران؛ سال 1377، صفحات: 148-144
29. Kishi R| Urata Y|
Sai J| Horikawa N| Sato T| Yoshioka E. Effects of stressful life events which
cause depression in the elderly and the role of the social support network: a
longitudinal study in Hokkaido prefecture. Seishin Shinkeigaku Zasshi 2005;
107(4):369-77
30. Kalil A| Born CE|
Kunz J| Caudill PJ. Life stressors| social support and depressive symptoms
among first- time welfare recipients. Am J Community Psychol 2001; 29(2):355-69
31. Herrick HWB. The
effect of stressful life events on postpartum. Available at:
http://www.Schs.state.nc.us/ schs. Accessed September| 2000
32. Chou KL| Chi I.
Stressful events and depressive symptoms among old women and men: a
longitudinal study. Int J Aging Hum Dev 2000; 51(4):275-93
33. Cummins RA|
Eckersley R| Kailo S| Okerstrom E. The well being of Australians personal
financial debt. Available: http://acqol.deaking.edu.au| 2004.
34. Maes M| Mylle J| Delmeire
L| Janca A. Pre-and post- disaster negative life events in relation to the
incidence and severity of post- traumatic stress disorder. Psychiatry Res 2001; 105(1-2):1-12
35. Faisal Cury A| Tedesco
J| Kahhale S| Menezes PR| Zugaib M. Postpartum depression: in relation to life
events and patterns of coping. Arch Women|s Mental Health 2004; 7(2):123
36.
عطاری عباس، صرافزادگان نضال، قاسمی غلامرضا.
بررسی رویدادهای استرسزا در شهر
اصفهان طی 5 سال گذشته (بررسی راهنما). مجله اندیشه و رفتار، زمستان 1374؛ سال
دوم، شماره 3، صفحات: 37-30
37.
ملکوتی کاظم، بخشانی نورمحمد، بابایی غلامرضا، متقیپور یاسمن. رتبهبندی
رویدادهای استرسزا و ارتباط آن با اختلالهای روانی در جمعیت عمومی زاهدان. مجله اندیشه و
رفتار، زمستان 1376؛ سال سوم، شماره 3، صفحات: 28-17